زندگی؟ مثل یه روز بارونیه. می تونی بوی خاک بارون خورده رو نفس بکشی و تمام روحت تازه بشه... می شه صورتت رو بگیری سمت آسمون و با بوسه های بارون روی صورتت لبخند بزنی... می تونی توی چاله های آب بپری و شلپ شلوپ راه بندازی... می تونی با نور رعد و برق بغض کنی و با صداش فریاد بزنی... می تونی پا به پای ابرها اشک بریزی... می تونی با تمام غم و اندوهت توی خودت مچاله بشی و به آسمونی که گرفته و خاکستریه و اونم نمی باره خیره بشی...زندگی؟ یه روز بارونیه... یه روز که هم می تونی توش لبخند بزنی هم اشک بریزی... یه روز بارونی که روح و جسمت رو می شوره. یه روز بارونی که بغلت می کنه و قلب خشمگین و گر گرفته ات رو خنک می کنه... یه روز بارونی که موج موهای به هم ریخته ات رو نوازش می کنه... یه روز بارونی که همه ی اشک هات رو از روی گونه هات پاک می کنه...زندگی؟ یه روز بارونیه... یه روز بارونی که با اولین اشعه های خورشید به پایان می رسه... و تمام...+ A Piece of Your Mind - Be Your Moon موضوعات مرتبط: نوشتههای خودم بخوانید, ...ادامه مطلب
می دونی کسایی رو که دوست داری باید تندتند ببینی! خودشونو اگه تندتند نمی بینی، عکساشونو تندتند ببینی! اگه این کارو نکنی، با هر بار با فاصله دیدنشون، گذر زمان رو توی چهره شون احساس می کنی! و اون موقع، اون لحظه، قلبت مچاله می شه... برای اینکه قلبم بعد از نزدیک به 6 سال یهو مچاله شد، تصمیم گرفتم تندتند ببینمت! می دونی راستش مهم ترین دلیلم همین بود! که قلبم رو از دوباره مچاله شدن نجات بدم!!حالا تقریباً 6 ماهه که تندتند می بینمت! تندتند می بینمت و حالا به اینی که الان هستی و قلبم رو مچاله کرده بود، عادت کردم. و تندتند می بینمت که زمان با تو بگذره. که همینطور که هستی بمونی برام... دیگه توی تاریخ جا نمی ذارمت! :)1402/02/02 بخوانید, ...ادامه مطلب
یه وبلاگنویسی توی بلاگفا نوشته بود که از بچگی وقتی همزمان هم بارون می باره و هم خورشید تو آسمون می تابه، توی آسمون دنبال رنگین کمون می گرده! رنگین کمون! رنگین کمون خیلی جذاب و شگفت انگیزه! همه چیز توی دنیا برای آدما عادی شده! مثل بارون، مثل رنگین کمون! و خیلی چیزای دیگه. ولی اینا فوق العاده ان! شگفت انگیزن! من تا حالا هیچوقت اینطوری به ماجرا نگاه نکرده بودم! که این تلاقی، رنگین کمونو میاره تو آسمون! که می شه دنبال رنگین کمون گشت! می شه از دیدن رنگین کمون خوشحال شد!وقتی پستش رو خوندم به این فکر کردم که همیشه در همچین لحظاتی که ایشون نوشته بود، من غر می زدم و عصبانی بودم! که چرا وقتی بارونِ من بالاخره داره می باره، باز این خورشید تو آسمونه؟ -__- چرا نمی ره پشت ابرا و بذاره بارون باشه فقط؟ نه که رنگین کمون رو دوست نداشته باشم! که مگه می شه همچین چیز شگفت انگیزی توی آسمون رو دوست نداشت؟ ولی بخوام دقیق تر بگم: "تا وقتی که بارون باشه، هیچ چیزی نمی تونه راضی ترم کنه! :)" موضوعات مرتبط: نوشتههای خودم بخوانید, ...ادامه مطلب
نشد که چهارمین دیدارمون حتی ۱۴ تیر ۱۴۰۰ باشه! گذشت و گذشت تا ۱۷ شهریور ۱۴۰۱! که قسمت شد توی یه شهر سوم همدیگرو ببینیم! :) و میزبان زائرای اربعین باشیم!بماند به یارگار از چهارمین دیدارمون! :) امیدوارم این دفعه زودتر همدیگه رو ببینیم و طولانیتر. ❤+ ۱۷ شهریور ۱۴۰۱ بخوانید, ...ادامه مطلب
اون روزا که از گرما پناه میبردم به اتاق بارونی،اون روزا که از خستگی وسط کلاس ولو میشدم و چشمامو میبستم،اون روزا که تو تایم استراحت، تو سکوت، تو طاقچه کتاب میخوندم،اون روزا که فقط پنجشنبه و جمعه میتونستم خونه ناهار بخورم،اون روزا که لیوانلیوان و پارچپارچ آب و شربت آبلیمو و شربت آلبالو میخوردم،اون روزا که لبخند میزدم و حتی توی خواب هم سر کلاس بودم،اون روزا، قشنگترین و بهترین روزای عمرم بودن... :) بخوانید, ...ادامه مطلب
همیشه ترجیح دادم چیزی رو که دونستنش اذیتم میکنه رو ندونم! حالا این ویژگی بد باشه یا خوب. من ندونستن رو ترجیح میدم. هر چند دنیا خیلی وقتا خیلی چیزا رو مستقیم فرو میکنه توی چشمم و راه فراری ازش ندارم. ولی تا جایی که دست خودم باشه، حتی سوالی هم از کسی نمیپرسم.امسال و امروز به این فکر میکنم که فهمیدنش خوب بود یا نه؟ اولش فقط خوب بود... اونقدر خوب و آرامشبخش که انگار یه بارِ هزار ساله از روی دوشم برداشته شده. ولی چند وقتیه به این فکر میکنم که وقتی نمیدونستم، انتظاری هم وجود نداشت... دلخوشیای هم وجود نداشت... امید به معجزهای هم وجود نداشت. و تحملش آسونتر بود. چند وقتیه که دونستنش آرامشبخش نیست. شاید حتی اذیتکننده شده!لبخند زدن داره روزبهروز سختتر میشه... تحمل آدما داره روزبهروز سختتر میشه. و احساس میکنم شبیه یک تکه پازلم که تکهی گمشدهی هیچ پازلی نیست!+ عنوان از آهنگ شهر خاکستری محسن یگانه+ 1401/2/28 بخوانید, ...ادامه مطلب
دلم میخواست برای اولین بار تو زندگیم نگم این جمله رو. نگم کم آوردم... ولی بعضی آدما آفریده شدن برای کم آوردن. منم جزو همونهام. دیگه تا ابد مطمئنم که هیچوقت از پسش برنمیام. من اشتباهیام! من باید یه, ...ادامه مطلب
یه وقتا یه چیز بد؛ یه اتفاق بد٬ حال آدم رو میگیره؛ آدمو بهم میریزه؛ آدمو خسته میکنه. ولی یه وقتایی یه چیز خوب٬ یه اتفاق خوب؛ آدمو داغون میکنه! اونوقته که نمیدونی باید چیکار کنی. فکر میکنی گیر کار کجاست؛ مشکل کجاست؛ دلیلش چیه. زنده بودن خوبه. مردن هم خوبه. ولی بدترین چیز مردهی متحرک بودنه. اینکه نه بمیری٬ نه بتونی زندگی کنی. این آخر درده... به هر دری , ...ادامه مطلب
وقتی دکتر دوایی ازش میپرسه چرا خودتو نمیکشی؟ زندگی میکنی که چی؟ چه برنامههایی داری؟ و رامبد میگه:"آآآآ... مثلاً اینکه دوست دارم خندوانه باز بسازم، دوست دارم فیلم بسازم، دوست دارم بچهدار بشم، دوست دارم بچهامو بزرگ کنم، دوست دارم باهاش حال کنم، دوست دارم... خیلی کارا دلم میخواد بکنم." عاشقِ اون برقِ توی چشمهاش و ذوقِ توی صداشم وقتی داره جواب میده! :) , ...ادامه مطلب
باید با دردهایمان کنار بیاییم. دردها را که نپذیری٬ با دردها که کنار نیایی٬ میشوند لاعلاج. کمکم آنقدر پیشرفت میکنند که حتی دیگر قابل پذیرفتن و کنار آمدن هم نیستند. ذرهذره نابودت میکنند.گل حساس٬ از اسمش هم پیداست که چه جور گلی است. گیاهی است که خیلی زیبا نیست مثل رز و میخک و چه و چه. گیاهی است حس, ...ادامه مطلب
دیروز یکریز باران بارید... ... + عنوان از آهنگ روزای بارونی مجید فلاحی + عکس از خودم / همدان - آبان 95, ...ادامه مطلب
کمکم شروع میشه پاک کردن تموم ردپاهاش. یه عالمه خاطره؛ یه عالمه گذشته؛ یه عالمه روزای جوونی؛ یکییکی تمام ردپاها ناپدید میشه. کار سختی نبود. فقط کافی بود که خودشو از چشمهات بندازه. حالا میتونی تمام روزای خوب رو٬ تمام خاطرههای خوب رو٬ بسپاری به دست باد. تازه میشه جای عکسهای چهار نفره و بعدتر سه نفرهی روی میز رو٬ عکسهای سه نفرهی دیگه ای بگیره. تمام عکسها باید تعویض بشه. با عکسهای مهمتر. با چیزای مهمی که سالها ندیدهشون گرفته بودی. که نفهمیده بودی اینجا جای اونهاست. خیلی چیزا کمکم عوض میشه. حتی یکی از همین روزها٬ پلاک نقرهای که 10 سال گردنت بوده. وقتشه همه چی عوض شه. اسمها٬ عکسها٬ عددها٬ خاطرهها. , ...ادامه مطلب
ای کسانی که هی ازین هندزفری ها تو گوشتون میذارید، روزی 10 بار خدا رو شکر کنید. خب؟ :/ قدر این نعمت رو بدونید. :| , ...ادامه مطلب
پاییز میرسد. با باد و باران هایش. با برگ های نارنجی و زردش. با آسمان ابری اش. من اما... من اما انگار هیچوقت به پاییز نمیرسم... + عنوان از آهنگ مسافر پاییزی مهدی یراحی,یه پاییز دیگه بازم تو راهه,يه پاييز ديگه بازم تو راهه,اهنگ یه پاییز دیگه بازم تو راهه,دانلود یه پاییز دیگه بازم تو راهه,دانلود آهنگ یه پاییز دیگه بازم تو راهه ...ادامه مطلب
شاید خیلی وقت باشه نادیده گرفته باشیاش، ولی اینکه هنوز ردپاش گوشه گوشه ی زندگیت هست، یعنی هنوز دوستش داری. شاید خیلی وقت باشه بهش فکر نکرده باشی، ولی همینکه تو ناخودآگاهت حضور داره و به خوابت میاد، یعنی هنوز دوستش داری. شاید سعی کنی نادیده بگیریش، بهش فکر نکنی، ولی همینکه دیدن لبخندش واسه چند لحظه هم که شده، به دنیای سیاه و سفیدت، رنگ میپاشه، یعنی دوستش داری. شاید بترسی ازینکه دوباره تمام دنیات، دنیایی که یه بار زیر و رو شده، پر از لبخند های روشنش بشه. شاید بترسی ازینکه دوباره توی درّه ی تاریکِ عمیقی سقوط کنی و نشونی ازون لبخند های روشن پیدا نکنی. ,تو که چشمات خیلی قشنگه,تو که نیستی,تو که نازنده بالا دلربایی,تو که ترجمان صبحی,تو که معنای عشقی,تو که میشناسی دیوونگیمو,تو که ماه بلند آسمونی,تو که قلبت با منه,تو که بارونو ندیدی,تو که محراب نگات ...ادامه مطلب