کمکم شروع میشه پاک کردن تموم ردپاهاش. یه عالمه خاطره؛ یه عالمه گذشته؛ یه عالمه روزای جوونی؛ یکییکی تمام ردپاها ناپدید میشه. کار سختی نبود. فقط کافی بود که خودشو از چشمهات بندازه. حالا میتونی تمام روزای خوب رو٬ تمام خاطرههای خوب رو٬ بسپاری به دست باد. تازه میشه جای عکسهای چهار نفره و بعدتر سه نفرهی روی میز رو٬ عکسهای سه نفرهی دیگه ای بگیره. تمام عکسها باید تعویض بشه. با عکسهای مهمتر. با چیزای مهمی که سالها ندیدهشون گرفته بودی. که نفهمیده بودی اینجا جای اونهاست. خیلی چیزا کمکم عوض میشه. حتی یکی از همین روزها٬ پلاک نقرهای که 10 سال گردنت بوده. وقتشه همه چی عوض شه. اسمها٬ عکسها٬ عددها٬ خاطرهها.