" من و موهام "

ساخت وبلاگ
امشب که موهامو تو آینه دیدم٬ فهمیدم چقدر بلند شدن. نه همون اندازه‌ای که قبل از کوتاه شدن بود٬ ولی باز هم بلند شدن. تو آینه که نگاه می‌کنم احساس می‌کنم چقدر دلم اون روزا رو می‌خواد. دوباره با خودم فکر می‌کنم که خب الان دوباره کوتاه‌شون کن٬ ولی باز فکر می‌کنم که اون‌وقت دو سال طول می‌کشه تا باز بلند بشه.

اون روزا ترسناک شده بودم. من عاشق موهای بلند بودم. کسی نبود که موهای بلندش رو کوتاه کرده باشه و با کتک‌ها و سرزنش‌های من روبرو نشده باشه! چه برسه که خودم بخوام موهامو کوتاه کنم! آخرین بار پنجم دبستان بودم که برای عروسی عموم رفتم آرایشگاه و قرار بود یکم موهام رو مدل بده و چتری‌هامو کوتاه کنه. چقدر وقتی دیدم موهامو کوتاهِ کوتاه کرده گریه کردم! دیگه هیچوقت به هیچ آرایش‌گری اعتماد نکردم.

اون روزا ترسناک شده بودم. طوری که خودم نصف موهامو با قیچی کوتاه کردم بعد هم در جوابِ آرایش‌گری که گفت می‌خوای کوتاهِ کوتاه کنی؟ حیفه‌ها!! گفتم که خودم نصفش رو کوتاه کردم!!!

اون روزا ترسناک شده بودم. طوری که هیچ حسی به اون موهای پسرونه کوتاه شده نداشتم. حالا دلم براشون ضعف می‌ره و می‌گم کاش اون روزا رو ازشون لذت می‌بردم. ولی اون روزا ترسناک شده بودم. دلم برای موهام نسوخت. نه از موهای کوتاهم خوشم اومد نه ناراحت شدم.

حالا که به آینه نگاه می‌کنم دلم برای اون روزا تنگ می‌شه. ولی دوباره همچین جرأتی ندارم. شاید بعداً. شاید باز مثل روز تولد 25سالگی بزنه به سرم. ولی حالا موهام دارن بلند می‌شن. شاید بار بعدی رسیده باشن قدر همون روزی که کوتاه‌شون کرده بودم.

آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 200 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 5:52