" تابستان خود را چگونه گذراندید؟ "

ساخت وبلاگ
تابستون عجیبی بود. مثل همیشه گرم. مثل همیشه سوزان. ولی این‌بار طولانی نبود. اتفاق‌هایی افتاد که دست‌به‌دست هم دادن که روزها رو سریع‌تر جلو ببرن و منو زودتر به پاییزم برسونن. اتفاق‌هایی مثل یه سری کارِ موقت. اتفاق‌هایی مثل سفرهای پشت سر هم...

مرداد بود که رفتیم مشهد. روز زیارت مخصوص امام رضا هم اونجا بودیم. تو حرم امام رضا برات کربلامون رو گرفتیم. زیارت این‌بار با همیشه فرق داشت و خیلی به همه چسبید. بخش شمال زیاد جالب نبود. شرجی و گرمای وحشتناکی رو تجربه کردم! ولی تجربه‌ی متفاوت و خوبی رو هم کنار دریا داشتیم. چند روز از تهران رسیدنمون نگذشته بود که خبر چند جای خالی تو یه کاروان بهمون دادن. و رفتیم دقیقه‌ی نودی دنبال کارای پاسپورت. یه روز صبح هم راهی جمکران و قم و شاه عبدالعظیم شدیم تا شب.

کار پاسپورت ها دقیقه‌ی نود و بعد از کلی استرس و بدو بدو انجام شد. ولی من تا به هواپیما نمی‌رسیدم باورم نمی‌شد! بالاخره روز موعود فرا رسید! 12شهریور راهی نجف شدیم. نجف٬ مسجد کوفه٬ کربلا٬ کاظمین٬ سامرا٬ امامزاده سید محمد٬ طفلان مسلم٬ مسجد سهله. همش مثل یه خواب بود. و هنوز باورم نمی‌شد... شب جمعه کربلا٬ تولد امام هادی سامرا٬ عید غدیر نجف...

اسم بچه‌های بلاگ و بلاگفا و همه‌ی دوستا رو نوشته بودم و هر جا که می‌رسیدم و وقت می‌شد هم به نیابتشون زیارت می‌کردم و هم نماز می‌خوندم. سفر عجیبی بود. پر از سختی ولی در عین حال پر از حس خوب و ناب. لحظه به لحظه اش فوق العاده و باور نکردنی.

و بالاخره 19 شهریور از نجف راهی تهران شدیم. ولی دل همه‌مون موند گوشه‌گوشه‌ی عراق. دل من گیر کرد تو بین الحرمین. که چقدر سخت بود دل کندن ازش...

روزی که نماز صبح رفتیم حرم و هوا ابری بود٬ هیچکس گوشی نیاورده بود. خدا می‌دونست که تا ابد حسرتش به دلم می‌مونه. اتفاقی با یه دختر ایرانی برخورد کردیم و با گوشیش چند تا عکس گرفتم و قرار شد بفرسته تو تلگرام. اینم یکی از همون عکس‌هاست. تو اون گرما طبیعتاً خبری از بارون نبود ولی همون یک صبح ابری فوق‌العاده بود. تو کوچه پس کوچه‌های حرم تا هتل که قدم می‌زدم انگار یادم رفته بود اونجا غریبم و کشور من نیست. سرم به آسمون بود و می‌گفتم هر کجا هستم باشم٬ آسمان مال من است...

تابستون عجیبی بود. پر از خاطره. پر از نشونه. تابستون گرمی بود. گرم‌تر از همیشه٬ توی سامرا٬ توی نجف٬ تو صف‌های طولانی و نفس‌گیر تفتیش‌های حرم‌ها٬ پیاده روی‌های طولانی زیر آفتاب سوزان و باد گرم. تابستون گرمی بود. تابستون خوبی بود. تابستونی که برعکس هر سال مثل برق و باد گذشت. همیشه همه می‌گفتن آدم یه بار که بره دیگه دلش می‌خواد هر سال بره. راست می‌گفتن. تازه بین الحرمین و حرم امام علی و اطرافش رو یاد گرفته بودیم که وقت خداحافظی رسید. کاش بازم تکرار شه. کاش بازم روزی برسه که بتونم دوباره تو بین الحرمین قدم بزنم...

آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : تابستان,چگونه,گذراندید؟, نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 193 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:38