" 14 بهمن 1395 "

ساخت وبلاگ
تولّد خواهری امروز بود ولی براش فردا تولّد می‌گیریم. چون مهمون‌هامون یا مهمون داشتن یا مهمونی دعوت بودن!

هر سال تولّد و کیک می‌گیریم ولی امسال کلی تزیینات و بادکنک خریدم. وقتی خواهری عصری رفت کلاس و یه ساعتی نبود٬ خونه رو تزیین کردم و به پیشنهاد خاله چراغ‌ها رو خاموش کردیم تا وقتی اومد روشن کنیم و غافل‌گیر بشه! همین هم شد! با دخترخاله از کلاس برگشتن و زنگ زدن٬ باز نکردیم و کلید انداختن اومدن تو! خونه تاریکِ تاریک! گفتن برق رفته؟ O_O هیچکس نیست یعنی؟! بعد من و مامان و خاله از سه جهت چراغ‌ها رو روشن کردیم و خواهری و دختر‌خاله شوکه شدن! :دی به گفته خودشون ترسیدن و با اینکه هزار بار همچین چیزایی رو تو فیلم‌ها دیده بودن٬ ولی اصلاً به فکرشون نرسید که ماجرا این باشه! و غافلگیر شدن! بعد هم یه شکلات تلخ و یه لواشک از طرف من و مامان بهش کادو دادیم تا کادوهای اصلی بمونه واسه فردا! :دی

شب هم کیک رو گرفتیم! امسال کیک سفارش دادیم با طرحی که من دادم. و خیــــــــــلی خوب شده! ^_^ بسکه همیشه هر چیزی رو سفارش می‌دی درست حسابی و شبیه اون چیزی که می‌خواستی تحویلت نمی‌دن٬ اصلاً انتظار نداشتم اون‌طوری که می‌خوام درستش کرده باشن! ولی عالی بود و خیلی خوشم اومد از کارشون! ^_^ خواهری هم کلی ذوق کرد! :))) و الویه رو هم خودم تزیین کردم! در واقع طرح عروسک میمونی که برای خواهری درست کردم٬ همون طرح کیک و الویه اش هم هست! :)) الویه رو هم همون‌طوری درست کردم و عالی شد! :دی یه طرح جدید مخصوص خودم!!! که اگه هویج و گوجه و خیارشوری که برای چشم و دهن‌اش گذاشتم نبود٬ عمراً کسی نمی‌تونست حدس بزنه که الویه باشه!‌ :))) خندوانه هم که امروز یهو تولّد کسایی که امروز به دنیا اومدن رو تبریک گفت! :)) چی می‌شه تولّد منم آهنگ تولّدت مبارک بزنن؟ :دی

امروز هم تلخ بود و هم شیرین. مثل تمام روزهای زندگی! مثل تمام روزهایی که تو شادترین لحظه‌هام٬ این حس نفرت و کینه٬ تمام شیرینی‌های اون لحظه‌ها رو تلخ میکنه. و دردی که تمام عمر تو سینه‌ام حس‌اش کردم و فقط با مرگ می‌تونه آروم بگیره... بگذریم. نمی‌خوام پست تولّد خواهری رو اینجوری تموم کنم. ولی نوشتم که برای بار هزارم یادم نره. یادم نره تمام این دردها...

فردا بعد از مهمونی شاید عکس بذارم. :) برای کیک شمع Happy Birthday و 18 هم گرفتم! امیدوارم فردا هم به خوبی بگذره و تولّد 18 سالگی خواهری همیشه تو یادش٬ با یه حس خوب براش بمونه.

و کم کم هم دوتایی باید بریم سراغ مقدمات تولّد مامان برای ماه بعد و همچنین روز مادر! :)

 

+ اضافه شد 1: خواهری کلی از دیدن کادوها و عروسک‌اش خوشحال شد! :) شمع Happy Birthday به دلایلی نابود شد. -__- کیک تولّد رو خودم تقسیم کردم٬ به سختی! دلم نمی‌اومد بِبُرمش. :( بس‌که ناز بود. :(

+ اضافه شد 2: عکس در ادامه‌ی مطلب و رمزداره. اگه کسی خواست ببینه٬ بگه براش رمز بفرستم. :)

آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 191 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 1:17