" سکوتی لابلای ابرها "

ساخت وبلاگ
جایی را سراغ دارید که سکوت بفروشد؟ مثلاً واحد سکوت چه می‌تواند باشد؟ گیریم که ساعت باشد. من قصد خریدن ساعت های زیادی سکوت دارم. راستش را بخواهید پول زیادی هم ندارم. جایی را سراغ دارید که سکوت ارزان بفروشد؟ مثلاً یک کلبه ی کوچک کنار دریا، یا لابلای درخت های هزار رنگ پاییزی. نه صدای آب و پرنده و این چیزها اشکالی ندارد. اصلاً شما خودتان سکوت اضافی ندارید؟ اگر گران نباشد البته. گفتم که پول زیادی ندارم.

یک وقت هایی فکر می‌کنم اگر یک ابر داشتم برای خودم، چقدر خوب بود. مثل ابری که همیشه روی سر Olaf می‌بارید. نه، بزرگتر. آنقدری که رویش بنشینم و بروم بالا و بالاتر. مثل ابری که فلورین را سوار کرد و بالا و بالاتر رفت و نفهمیدم آخرش چه شد. آن وقت حداقل هر وقت دلم می‌گرفت، یا حوصله ام سر می‌رفت یا دلم سکوت می‌خواست، چند تا از کتاب هایم را برمی‌داشتم و می‌انداختم داخل کوله ام و سوارش می‌شدم و می‌رفتم بالا و بالاتر. شاید اگر جا داشتم گیتارم را هم می‌بردم. از زمین و سر و صداهایش دور می‌شدم. شما جایی را سراغ ندارید که ازین ابرها بفروشد؟ خب البته باز هم اگر گران نباشد. گفتم که!

خلاصه اگر یک روزی توی یک فروشگاهی جایی، سکوت ارزان پیدا کردید، لطف کنید و به من خبر بدهید. اگر کتاب فلورین را هم پیدا کردید همینطور. راستی ابر هم یادتان نرود!

 

آسمون ابری من......
ما را در سایت آسمون ابری من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-cloudy-sky22a بازدید : 223 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 15:39